كلمات، بيرحمترين دشمن زندگيِ مناند. هرآنچه از آرامش و بيخيالي و سرخوشي كه براي شروع يك روز بقچه ميكنم و زيربغل ميزنم و راهي ميشوم را در طرفهالعيني ميدزدند و مرا بيقرار و بيخواب و سرگردان و بياشتها و آشفته رها ميكنند وسط همان چيزي كه اسمش زندگيست و بايد روزش را به شبش بچسبانم.
در مقابل كلماتي كه در كلهام در حال سان دادن هستند، من نهايت تلاشم نشستن است و اعتراف به تهيدستي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر