چند شبيست به يمنِ خانمِ خانه شدن، بيننده سريالهاي شبانه تلويزيونام كه به شدت در كنار زيرسوال بردن فارسيوان و قطع آن به دنبال حذف رقيب است. به نظر ميرسد پخش چندين سريال آنهم بهصورت هر شبه، هجمهاي است كه از يك سو به دنبال جذب مخاطب از دست رفته تلويزيون است و از سوي ديگر تزريق تفكرات مطلوب اين رسانه و به اصطلاح خودشان اصلاح فرهنگي جامعه.
اين اصلاحات به دليل ترسيم يك تصوير خيالي دور از واقعيت جاري جامعه نتيجهاي جز لوثي مسئله و حتي گاهي مضحك شدن درسهاي اخلاقي نخنماي سريال نخواهد داشت. بهعنوان مثال ميتوان به اظهار تعجب پدر خانواده (دانيال حكيمي) از حضور يك دختر بهعنوان دوست، كنار فرزند پسرش (شاهرخ استخري) اشاره كرد كه عبارت «هر رابطه دوستي لزوما به ازدواج ختم نميشود» به نظرش فاجعه است؛ حال آنكه اين تابو مدتهاست در جامعه شكسته شده و فرهنگ دوستي با جنس مخالف در روابط جاي خود را باز كرده است.*
نگاه به زن بهعنوان جنس دوم، نكته ديگريست كه در اين هجمه شبانه سريالها به شدت قابل حس است.**
جايي كه مرد مذهبي و مثبت فيلم (آرش مجيدي) بدون هيچ توجيهي تنها به دليل علاقه و سليقه خود از همسرش (پانتهآ بهرام) ميخواهد چادر سر كند و او هم بدون هيچ مقاومتي پوششي را كه سالها داشته را تغيير داده و در يك لحظه از يك خانم با پوشش متوسط به يك خانم محجبه تبديل ميشود.
يا جايي كه همان مرد، به همسر اعلام ميكند كه فرزند تازه به دنيا آمدهشان را بيشتر از او دوست دارد و اسماش را هم بهعنوان پدر وي انتخاب كرده است و در مقابل با سكوت و لبخند همسرش مواجه ميشود.
يا اينكه همسر براي تصميمگيري درخصوص اموال ارثيه پدرياش اعلام ميكند كه هيچ نظري درخصوص آنها ندارد و اختيار همه آنها با مردش است.
و اينهم يكي از شاهكارها كه «زن اجاقكور به درد كوفت هم نميخوره».
كنار همه اين حرفها، فضاي تلخ و پر از درد و ماتم و جنگ و دعواي سريالها هم جاي خود را دارد كه در آخرين ساعات يك روز پر از دوندگي و دغدغه، نهايت كجسليقگي در انتخاب يك سرگرمي و تفريح است.
تكبعدي و شعاري بودن ديالوگها و بازيها هم آنقدر زننده است كه آدم تكليف خود را نميداند كه بالاخره به اين خزعبلات بايد بخندد يا گريه كند. ياد مهران مديري افتادم و سريالهاي هر شبهاش كه جاي خود را به چه مزخرفاتي داده است.
* سريال «فاصلهها» از شبكه سه سيما
**سريال «زيرهشت» از شبكه يك سيما
اين اصلاحات به دليل ترسيم يك تصوير خيالي دور از واقعيت جاري جامعه نتيجهاي جز لوثي مسئله و حتي گاهي مضحك شدن درسهاي اخلاقي نخنماي سريال نخواهد داشت. بهعنوان مثال ميتوان به اظهار تعجب پدر خانواده (دانيال حكيمي) از حضور يك دختر بهعنوان دوست، كنار فرزند پسرش (شاهرخ استخري) اشاره كرد كه عبارت «هر رابطه دوستي لزوما به ازدواج ختم نميشود» به نظرش فاجعه است؛ حال آنكه اين تابو مدتهاست در جامعه شكسته شده و فرهنگ دوستي با جنس مخالف در روابط جاي خود را باز كرده است.*
نگاه به زن بهعنوان جنس دوم، نكته ديگريست كه در اين هجمه شبانه سريالها به شدت قابل حس است.**
جايي كه مرد مذهبي و مثبت فيلم (آرش مجيدي) بدون هيچ توجيهي تنها به دليل علاقه و سليقه خود از همسرش (پانتهآ بهرام) ميخواهد چادر سر كند و او هم بدون هيچ مقاومتي پوششي را كه سالها داشته را تغيير داده و در يك لحظه از يك خانم با پوشش متوسط به يك خانم محجبه تبديل ميشود.
يا جايي كه همان مرد، به همسر اعلام ميكند كه فرزند تازه به دنيا آمدهشان را بيشتر از او دوست دارد و اسماش را هم بهعنوان پدر وي انتخاب كرده است و در مقابل با سكوت و لبخند همسرش مواجه ميشود.
يا اينكه همسر براي تصميمگيري درخصوص اموال ارثيه پدرياش اعلام ميكند كه هيچ نظري درخصوص آنها ندارد و اختيار همه آنها با مردش است.
و اينهم يكي از شاهكارها كه «زن اجاقكور به درد كوفت هم نميخوره».
كنار همه اين حرفها، فضاي تلخ و پر از درد و ماتم و جنگ و دعواي سريالها هم جاي خود را دارد كه در آخرين ساعات يك روز پر از دوندگي و دغدغه، نهايت كجسليقگي در انتخاب يك سرگرمي و تفريح است.
تكبعدي و شعاري بودن ديالوگها و بازيها هم آنقدر زننده است كه آدم تكليف خود را نميداند كه بالاخره به اين خزعبلات بايد بخندد يا گريه كند. ياد مهران مديري افتادم و سريالهاي هر شبهاش كه جاي خود را به چه مزخرفاتي داده است.
* سريال «فاصلهها» از شبكه سه سيما
**سريال «زيرهشت» از شبكه يك سيما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر