۱۳۹۵ مهر ۱۲, دوشنبه

تو غنیمت دان دمی گر یافتی

اينستاگرام كنار شهرت و محبوبيتي كه هر روز بيش از قبل براي خودش دست و پا مي‌:كند؛ چند روزي‌ست كه حرف جديدي رو كرده است.
اگر دايره +دار گوشه شمال‌غربي صفحه را بزني، مي‌تواني لحظه‌ات را در دم و بداهه‌طور ثبت كني. اسمش "استوري"ست. با استوري مي‌شود بگويي چه در اين لحظه بر تو گذشته و آن را با حسي كه از دل‌ات عبور كرده منتشر كني. تا 24 ساعت هم اين‌حس‌ها و ديده‌ها هست و بعدش ديگر نيست. بداهه و درلحظه بودن‌اش و بعدا ديگر نبودن‌اش را دوست دارم.
انگار چيزي‌ست از جنس زندگي كه در لحظه رخ مي‌دهد و وقتي گذشت ديگر "اديت" و "كنترل زد"بردار نيست. بعد هم با گذر زمان مي‌رود و تمام مي‌شود؛ طوري‌كه انگار هرگز نبوده‌ است. زياد بلد نيستم‌اش و دارم با اين استوري بازي‌ها تمرين‌اش مي‌كنم. شايد كارگر بيفتد و دست از سر رفته‌ها و نيامده‌ها بردارم و رضايت بدهم كه هرچه هست همين لحظه‌ است كه در انتظار دوست در اين كافه كنار پنجره رو به خيابان نشسته‌ام و چاي‌ام با عطر دارچين و گل سرخ‌اش جانم را در اين عصر پاييزي مست كرده است.

هیچ نظری موجود نیست: