يك چيزهايي عوض شده است. عكسها را كه ميبينم، اشكي در كار نيست. تنها چيزي كه در فكرم ميآيد و ميرود، كه اين قصه هم تمام شد، که "ایت واز جاست لایک ا مووی، ایت واز جاست لایک ا سانگ".
حسي عجيب و گاهي متضاد. تركيبي از گهگاه دلتنگي و يا حتي آرامش و رهايي. خاطرات كه هجوم ميآورند، من آرام نشستهام و كاريشان ندارم، ميگذارم از سر و كولم بالايشان را بروند. معاشقه بدي هم نيست.
بزرگ شدهام، حتي در درد كشيدن.
حسي عجيب و گاهي متضاد. تركيبي از گهگاه دلتنگي و يا حتي آرامش و رهايي. خاطرات كه هجوم ميآورند، من آرام نشستهام و كاريشان ندارم، ميگذارم از سر و كولم بالايشان را بروند. معاشقه بدي هم نيست.
بزرگ شدهام، حتي در درد كشيدن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر