۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

من يك داده پرت‌ام، پس هستم!

دكتر سريع‌القلم، "30 ويژگي جامعه زنده" را نام برده است كه در اولين و دم‌دست‌ترين نگاه، آدم را جستجوگر و مقايسه‌گر مي‌كند كه كدام‌يك شامل حال ماست؟ ما زنده‌ايم يا مرده؟ كه خب نتيجه جستجو با همان نگاه اول، نتيجه خوشايندي نيست و تكرار مكررات است كه ايرانِ مرده ديگر جايي براي زندگي نيست.
حالا نگاه دوم. تحليل‌هايي كه اين‌چنين درخصوص يك جامعه و فضاي حاكم بر آن ارائه مي‌شود، تحليل‌هايي آماري هستند كه با نمونه‌گيري‌هاي تصادفي و مستقل از جامعه و محاسبه آماره‌هاي مناسب، نتايج حاصل را با احتمالي بالا به جامعه تعميم مي‌دهد. با فرض انجامِ درست اين نمونه‌گيري‌ها، محاسبات و تحليل‌هاي آماري، هم‌چنان بديهي‌ست كه نمونه‌ها هرگز نمايش‌گر تصوير كامل و قطعي‌اي از جامعه نيستند و داده‌هايي وجود دارد كه يا هرگز در نمونه نيامده و يا به‌عنوان داده پرت از محاسبات خارج شده است. با اين نگاه، مي‌شود به جاي راه ساده‌ترِ پذيرش آن‌چه تصوير غالب در يك جامعه است و رفتن به مسيرِ همگان، راه دشوارترِ توجه به تك‌تكِ اجزا (افراد) را انتخاب كرد و به راه خود رفت.
حاصل اين‌كه، من مي‌خواهم در يك جامعه مرده، فردي زنده باشم. من مي‌خواهم در يك جامعه غم‌زده، فردي شاد باشم. من مي‌خواهم در يك جامعه ناسالم، سالم زندگي كنم. من مي‌خواهم يك داده پرت باشم.

هیچ نظری موجود نیست: