۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

باز هواي وطنم 2

چهار روز يك‌بند باران باريد. نه از آن باران‌هاي خودمان. بارانِ وحشي. همين‌قدر بگويم كه يك ساعت بعد از باران همه خيابان‌‌ها خشكِ خشك بود و انگار نه انگار كه چهار شبانه‌روز زير دوش بوديم.
نه كمي آب كه از جوي‌ها بزند بيرون و خيابان را آب بردارد و همه جا را پر كند از كثافت. نه گودالِ آبي كه راه مي‌روي با پا بروي تويش و لباس‌هاي‌ات به گند كشيده شود. نه چاله‌هاي آبي در خيابان‌ها كه ماشين‌ها گاز بدهند و همه‌اش را روانه هيكل‌ات كنند.
آخر اين چه زندگي كسل‌كننده بي‌هيجانِ همه چيز مثبتي‌ست كه اين خارجي‌ها دارند؟؟!!

هیچ نظری موجود نیست: