۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

8 مارس

خاله‌ام از شهرستان آمد كه چشم‌اش را عمل كند، چون شوهر و پسرهايش در تهران نبودند كه رضايت دهند و خودش هم حق مالكيتي نسبت به بدن خودش نداشت؛ مريض، منتظر است تا قيم‌ي، كسي پيدا شود و اجازه درمان‌اش را صادر كند؛ مثلا پسري كه خود از شكم‌اش زاييده و شير داده و كهنه گرفته.

پ.ن: هرچند، نام گرفتن روزي به نام جنسي كه هستم را دوست ندارم. نمي‌دانم، شايد ميليون‌تا فايده داشته باشد كه مثلا بيانيه‌اي داد، حق خورده‌شده‌اي را پس گرفت يا مثلا اعتراضي كرد و فريادي زد از افكار زننده و تارعنكبوت‌گرفته‌اي كه درباره زن دور و برمان زياد است؛ اما من حس خوبي ندارم. احساس مي‌كنم آنچه هستم، نه آدمي كه هستم، كه زني كه هستم توي بوق مي‌شود و اين ديوار جنسيتي قطوري كه هر روز در حقوق و فكر و زندگي‌هامان داريم، بيشتر مي‌رود توي چشم‌مان.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

در قانون هیچ اشاره ای نشده که زن نمیتواند رضایت بدهد:
http://www.bih.ir/201101123173/%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D8%AA-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9.html

دريا گفت...

@ ناشناس: دوست عزيز اگر قرار به قانون باشد كه اصل 27 اجازه تجمع مسالمت‌آميز مي‌دهد و اصل 23 هم منع تفتيش عقايد است. در عمل هم همينطور است؟!