مادرش سرطان گرفته. تصورش از همه دردها و رنجهاي اين روزهاي مادر، يك انسداد روده ساده است كه با جراحي رفع شده و منتظر بهبوديست. نميداند و اميدوار است و خيالش راحت. ميدانيم و خيال راحتش و اميدهاي واهياش خيالمان را ناراحت ميكند از روزي كه بداند. تحمل حقيقتِ تلخي كه پشت حرفها و اميدهاي الكيمان بايد پنهان كنيم و تظاهر به عادي و ساده بودن همه چيز، كم سختتر از گفتن و دانستناش نيست.
خبر را هرقدر هم تلخ بايد گفت، بايد شنيد.
خبر را هرقدر هم تلخ بايد گفت، بايد شنيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر