۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

بي گذشته تر از هميشه

هوا دارد بهتر ميشود (فاصله مجازي ندارم و "مي"ها و "ها"ها را سر هم و جدا و هرطور قيافه اش بهتر است مينويسم اصلن). حالا يك هوا هم كه نداريم.
مثلن هوا دارد سرد ميشود. سرما خب بهتر است از گرما. اما بهتر شدني در اين هوا در كار نبوده. كه از روزِ اولِ كاهشِ چشمگيرِ دما (كيبرد جديد كاما هم كه ندارد. اي بابا!) سرما به بدن نشسته است و رفع زحمت نميكند. و بساط مريضي و ويتامين ث و سوپ به راه. به نظرم دارم به درجه تخصصي در امر داروها  و خصوصن قرصهاي جوشان نائل ميشوم. مثلن همين ايراني نارنجيها. اگر تا تازه است و از جوش افتاده نخوري كفي از جوشانده شدنش رويش را ميگيرد مثل سرشير. سرِ شير كه نيست. سرِ ويتامين ث است. حالا مثال زدم. كلن نگذاريد بماند كه بفهميد چه آت و آشغالي را قرار است براي تقويت و له كردنِ ويروسها بخوريد.
يا مثلن هواي تهران چند روز بيخود بود و ناسالم بود و الخ. اصلن شايد اين ويروسها به همان غبارها ربط داشت. هر دوشان چيزهاي مزخرفي هستند.
يا مثلن هواي سرِ كار چند روزي ابري و مزخرف بود. يعني روزهاي قبل از پريود روزهاي مزخرفي است و هواي هرجايي را ابري و مزخرف ميكند. حالا سر كار. خانه. دوستي. رابطه. كلن خوب سرايت ميكند و همه جا را به لجن ميكشد.
ولي خب يك هوايي هم توي آدم هست. توي دلِ آدم؟ نميدانم. توي يك جايِ آدم كه يكهويي خوب ميشود. بهتر ميشود. يكطور جديد و نويي. يكجور بي گذشته اي بهتر.

هیچ نظری موجود نیست: