۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

نسبيت

سرِ جلسه امتحانشان با موبايلم بازي ميكنم. كتابم را ورق ميزنم. سوال جواب ميدهم. قدم ميزنم. تا زودتر بگذرد. تا دو ساعت تمام شود و بزنم بيرون. سر جلسه امتحانشان چشمهاشان روي برگه سوال ميدود و دستهاشان روي برگه جواب. ساعت را مدام چك ميكنند. تا ديرتر بگذرد.
حوصله ام سر ميرود. دو ساعت ميگذرد. ميگويند وقت خيلي كم بود.

هیچ نظری موجود نیست: