۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

فصل‌الخطاب

حسابي داشتم حرص مي‌خوردم از طرفداري‌هاي متعصبانه‌اي كه مامان‌خانم از پسر ارشدش مي‌كرد. با غرغرهام حسادتم رو ابراز مي‌كردم و اعتراض به اين‌همه تبعيض در حق دختر خانواده و دفاع از جامعه زنان. در حالي‌كه مشغول سخنراني و استدلال بودم و يه جمله تموم نشده مي‌رفتم سراغ جمله بعد، سرش رو كرد زير پتو و از اون زير گفت: "تو چه مي‌دوني بچه اول اون‌هم اگه پسر باشه يعني چي" و خوابيد. دختر بودم و يه بچه اون وسط‌ها مسط‌ها.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

قانون‌مداري تا به كجا

مطمئنم شما هم نمي‌دونستيد كه اگه يه روز برفي تو پارك باشيد و بخواهيد يكي رو پيدا كنيد ازتون عكس بگيره و كسي نباشه جز يه آقاي پليس پارك، اون اين كار رو براتون نمي‌كنه چون غيرقانونيه و اجازه نداره با لباس فرم از كسي عكس بگيره!

...

http://alimp.files.wordpress.com/2008/01/snow_in_tehran_2.jpg

در لحاف فلک افتاده شکاف
پنبه مي‌بارد از اين کهنه لحاف

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

...

پس كي بارون مياد خيس بشيم، برف مياد گولّه بشيم؟!