حسابي داشتم حرص ميخوردم از طرفداريهاي متعصبانهاي كه مامانخانم از پسر ارشدش ميكرد. با غرغرهام حسادتم رو ابراز ميكردم و اعتراض به اينهمه تبعيض در حق دختر خانواده و دفاع از جامعه زنان. در حاليكه مشغول سخنراني و استدلال بودم و يه جمله تموم نشده ميرفتم سراغ جمله بعد، سرش رو كرد زير پتو و از اون زير گفت: "تو چه ميدوني بچه اول اونهم اگه پسر باشه يعني چي" و خوابيد. دختر بودم و يه بچه اون وسطها مسطها.
۱۳۸۹ دی ۲۸, سهشنبه
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
قانونمداري تا به كجا
مطمئنم شما هم نميدونستيد كه اگه يه روز برفي تو پارك باشيد و بخواهيد يكي رو پيدا كنيد ازتون عكس بگيره و كسي نباشه جز يه آقاي پليس پارك، اون اين كار رو براتون نميكنه چون غيرقانونيه و اجازه نداره با لباس فرم از كسي عكس بگيره!
اشتراک در:
پستها (Atom)