"بر روي ديوار راهرو، پوستر رنگي بزرگي نصب شده بود كه براي چنين فضايي نامناسب مينمود. تصويري عظيم، به پهناي بيش از يك متر، كه چهره مردي تقريبا چهل و پنج ساله، با سبيلهاي كلفت سياهرنگ و جذابيتي خشن را نشان ميداد...
در همه طبقات، روبروي آسانسور، همان پوستر با چهره بسيار عظيمش به ديوار آويحته شده بود و به آدم خيره نگاه ميكرد...
شرح زير تصوير چنين بود: برادر بزرگ* مراقب توست...
*برادر بزرگ اشاره به فرد يا حزب حاكم در كشورهاي ديكتاتوري دارد كه تكتك افراد جامعه را از هر حيث تحت نظارت و سلطه خويش دارند."
(1984-جورج اورول)
انگار از امروز و اينجا حرف ميزنه با عكسها و پوسترهايي كه هر ده قدم ديوارها و خيابونهاي شهر رو پوشونده...
در همه طبقات، روبروي آسانسور، همان پوستر با چهره بسيار عظيمش به ديوار آويحته شده بود و به آدم خيره نگاه ميكرد...
شرح زير تصوير چنين بود: برادر بزرگ* مراقب توست...
*برادر بزرگ اشاره به فرد يا حزب حاكم در كشورهاي ديكتاتوري دارد كه تكتك افراد جامعه را از هر حيث تحت نظارت و سلطه خويش دارند."
(1984-جورج اورول)
انگار از امروز و اينجا حرف ميزنه با عكسها و پوسترهايي كه هر ده قدم ديوارها و خيابونهاي شهر رو پوشونده...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر