۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

يه استخر پر از پيرزن

سانس حدود ظهر رو رفتيم كه استخر خلوت‌تر باشه و تميزتر. هرچي به ساعت دو نزديك‌تر مي‌شد، مشتري‌ها و گويا بيشتر پاهاي ثابت اين ساعت با خوش و بش و چاق سلامتي مي‌اومدن و جمع‌شون جمع مي‌شد كه از قضا هم همه زن‌هاي ميان‌سال بودن. ساعت دو شد و سانس با گروهي از پيرزن‌هاي آشنا و ما دو دختر جوون غريبه شروع شد.
يكي‌يكي خودشون رو ول مي‌كردن توي آب و قل‌قل خوران مشغول خوش و بش مي‌شدن. ترافيكي شده بود در كم‌عمق، به همراه بحث داغ عروس‌ها و دامادها و فرزندي كه مي‌بايست پسر مي‌شد و...
كنار حس ترس از پيري كه به آدم دست مي‌داد و حتما حسرتي كه به اون‌ها اما يه استخر پر از پيرزن خيلي ديدن داشت. چه سروصدايي مي‌كردن!

۱ نظر:

یا شافی گفت...

http://balatarin.com/permlink/2010/5/6/2039290

عضو گیری بالاترین شروع شده و من هم دو تا دعوتنامه دارم. اگر خواستید براتون دعوت نامه بفرستم.