جمع اضدادم... آیا از دیر شدن ویزا خوشحال باشم که موج تغییری قرار نیست روزهای پیش رو را ببلعد و هر روز در ثبات و یکنواختی قرار است بیاید و برود و جا باشد برای فکرهای آرام و نوی کمخطرتر در آغوش همه دوستداشتنیهایم؟ یا برای آمدناش هر روز ایمیلام را چک کنم که هیجان و تجربه جدیدی در راه است و شاید دریچهای قرار است باز شود به روزهای متفاوت و تغییرهای بزرگ بابازگشت یا بیبازگشت؟
عزای تنهایی و غربتاش را بگیرم و یا تکرار فرصت دوباره با خود بودن و با خود ساختن هیجان زدهام کند؟ کلید انداختنها به خانه تاریک و خالی را مرور کنم و یا سفرها و آزادیهایی را که قرار است به کام بکشم؟
شاید تضادها و رفتنها و برگشتنها بین شدنها و نشدنها و رفتنها و ماندنها بد هم نباشد که هیچ شادی و غم عمیقی را به هیچ کدامشان گره نزدهام و آرام نشستهام به تماشا که آخر به کجاها برد این امید ما را...